نگاهی به اعتراضات دانشجویی بخش ۲

نوید مینائی

در بخش قبلی این نوشته به جریان راست موجود در دانشگاه پرداختیم. جریان راست موجود در دانشگاه ادامه و شاخه دانشجویی این جریان در بیرون از دانشگاه است.

 طیف راست در دانشگاه که بیشتر شامل انجمن اسلامی و تحکیم و سایر گرایشات می شود اساسا به اعتراضات دانشجویی به دید ابزاری برای پیشبرد معاملات سیاسی خود که ربطی به منافع توده دانشجو ندارد، به عنوان برگ برنده ای در مقابل جناح رقیبش در حکومت نگاه می کند استفاده می کند و صد البته نه برای رفع حتی ابتدایی ترین مشکلات دانشجویان و مثلا رفع آپارتاید جنسی و محدودیت های اسلامی و غیره در دانشگاه. این جریان می خواهد با کنترل اعتراضات دانشجویان هم آنها را عقیم و منحرف کرده و هم از آن در معاملات خود با جناح رقیب استفاده کند.همانطور که در بخش قبل هم تاکید کردم این جریان بعد از شکست دوم خرداد اقبالی در جامعه و دانشگاه ندارد.

مشکل اساسی جریان راست (از نوع انجمن اسلامی و غیره) در دانشگاه اساسا عبور جامعه از سیاست های این جریان است. جامعه دیگر می داند تا وقتی این حکومت بر سرکار است به هیچ کدام از خواسته هایش نمی رسد. جامعه به تجربه و با مبارزات و تلاش عظیمی که ما در طول سال ها انجام داده ایم به اینجا رسیده است.

جریان چپ در دانشگاه

چپ در دانشگاه در یک تقسیم بندی کلی دو بخش دارد. یکی توده دانشجویان که مطالباتی چپ دارند و خواهان برطرف شدن معضلات و تغییر شرایط دانشگاه و تحصیل و زندگی هستند و بخش دیگر چپ رسمی که توانسته است به درجاتی خود را متشکل کند. هر کدام از این بخش ها مشخصات خود را دارند، در مقابل حکومت و نظم موجود عکس العمل های خود را نشان می دهند و جایگاهشان در اعتراضات دانشجویی متفاوت است.

چپ رسمی و متشکل، خود طیف محدودی را در بر می گیرد. از دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب تا چپ شورایی و چپ انقلابی و چپ کارگری تا دانشجویان سوسیالیست و گروه های دیگری که بعضا امروز دیگر موجود نیستند از این بخش هستند. اجازه بدهید علیرغم تفاوت های این تشکل های چپ، از آنجا که بحث بررسی تفاوت های این گروه ها نیست همه این طیف را جریان چپ بنامیم. تفاوت های این گروهها با هم تاثیری در بحث ما ندارد. منظور در حال حاضر بررسی جایگاه چپ متشکل در اعتراضات دانشجویی و جایگاه آن در بین کل توده دانشجو که به نظر من چپ است می باشد.

در یک نگاه اجمالی، از چهار یا پنج سال قبل گروه هایی با گرایشات چپ در دانشگاه ها شکل گرفتند. مشخصا از سال ۸۲ که پلاکارد آزادی و برابری بالا رفت این گرایش رسما اعلام وجود کرد و از آن به بعد گروه های مختلف چپ در دانشگاه پا گرفتند. اینجا مسئله بر سر اختلاف این گروه ها با هم نیست، این چپ در دانشگاه پرچم دار رادیکال ترین و انسانی ترین مطالبات موجود در دانشگاه بوده است. رادیکال ترین و چپ ترین شعار ها و بنر ها و پلاکارد ها را بالا برده است. بعضی شعار ها را در دانشگاه جا انداخت و سرسختانه از آنها ها دفاع کرد. کار این چپ تنها به بالا بردن پلاکارد و بنر در دانشگاه محدود نبوده است و تنها روز دانشجو و مسائل دانشگاه عرصه کار این چپ نبوده است. در کنار مراسم های ۱۶ آذر که شاهد رادیکال ترین بیانیه از جانب این چپ بوده ایم، مثلا بردن مسائل کارگری به دانشگاه، برگزاری روز زن و تظاهرات علیه جنگ و علیه اسلام سیاسی برپایی صندوق های کمک مالی در حمایت از کارگران و غیره از جمله فعالیت های بسیار موثر این چپ بوده است.

جریان چپ در دانشگاه همیشه شعار سوسیالیسم ، انسانیت و آزادی و برابری را در دانشگاه بالا برده است. شعار یک نژاد آن هم نژاد انسانی، فعالیت و سخنرانی و آگاه گری علیه آپارتاید جنسی در دانشگاه و جامعه، مبارزه برای آزادی دانشجویان زندانی و غیره جزء پرونده این چپ است. ولی سوالی که این وسط هست این است که این فعالیت ها و شعار ها و آلترناتیو سوسیالیستی و انسانی و پیشرو چه قدر توانسته به پرچم توده دانشجو بدل شود. توده دانشجو چه قدر حول این شعار ها متحد و منسجم و متشکل شده اند؟ جریان چپ تا چه حد موفق شده این کار را بکند؟ به نظر من خیلی کم!

اعتراضات دانشجویی و موضوعاتی که توده دانشجو را به میدان می کشد معمولا اعتراض به مسائل صنفی و کم تر سیاسی می باشند. درست بعد از ۱۶ آذر سال ۸۶ و دستگیری و سرکوب دانشجویان به خصوص جریان چپ در دانشگاه ها، ما شاهد اعتراضات وسیع و دامنه دار کوی دانشگاه بودیم که به وضعیت بد و کیفیت پایین غذا در دانشگاه بود. صدها دانشجو به خیابان آمدند و اعتراض کردند. بعد از آن هم اعتراضات دانشگاه شیراز به اعمال محدودیت های اسلامی برای حجاب و غیره، اعتراضات دانشجویان دانشکده های فنی تهران به تغییر سطح مدرک تحصیلی، اعتراض دانشجویان دانشگاه تربیت معلم و باز هم شیراز و اصفهان و همدان و تبریز و غیره همگی چنین زمینه هایی داشتند. اعتراض به وضعیت بد آموزشی، رفاهی و محدودیت آزادی بیان، دانشجوی زندانی و غیره.

اعتراضات دانشجویان در این دوره خصلت های جالبی از خود بروز داده است. اول گستردگی فوق العاده آن به طوری که شرکت کنندگان در این اعتراضات صدها و هزاران نفره بوده، این اعتراضات توانستند توده دانشجو را به خود جلب کنند و نشان دادند امر و هدف دانشجو را نمایندگی می کنند که توانسته اند چنین تاثیری بر توده دانشجو بگذارند. خاصیت دیگر آنها پی گیر بودن دانشجویان در مطالباتشان بود. اعتراضات ۱۲ روزه دانشجویان شیراز و اعتراضات دانشجویان تربیت معلم که به محاصره نظامی دانشگاه انجامید، اعتراضات چندین روزه دانشجویان دانشکده های فنی و غیره. کشیده شدن د
منه اعتراضات به سایر دانشگاه ها به جز چند دانشگاه محدود و به خصوص در تهران. ایجاد هیئت های دانشجویی که در زمان اعتراض به وجود می آمدند و امر پیشبرد اعتراض را به عهده داشتند و اتکای این هیئت ها به مجمع عمومی دانشجویان که به صورت های جالبی انجام می شد، بی اعتمادی به وعده وعید های مسولین دانشگاهی و حکومتی از جمله خصوصیات مهم اعتراضات توده ای دانشجویان در این دوره بوده است.

عدم سازشکاری، خواهان تغییر وضع موجود بودن، پی گیری و کوتاه نیامدن در مقابل تهدیدات، دانستن اینکه مسئولین حکومتی و دانشگاهی در جهت اهداف آنها نیستند و کاری نمی کنند و سایر مشخصاتی که در بالا اشاره کردم شاخص چپ بودن اعتراضات اخیر تودهای دانشجویان می باشد. گرچه چپ شدن و خصلت چپ و رادیکال گرفتن اعتراضات دانشجویان هم متاثر از جامعه و پیشروی طبقه کارگر در اعتراضات بوده، هم تا حدودی ما حصل فعالیت های جریان چپ در دانشگاه و به خصوص متاثر از مبارزات و فعالیت های چپ در جامعه و در راس آن حزب کمونیست کارگری ست، ولی همین چپ شدن درجه دارد، یعنی چپ شدن اعتراضات توده ای نسبی ست و باید برای عمیق کردن آن تلاش کرد و مبارزه کرد.

سوال این است که آیا این ها اعتراضات صنفی ای بیش نیستند؟ و جریانات چپ این وسط چه باید بکند؟ جریاناتی که با پلاکاردهای سرخ سوسیالیسم یا بربریت آمده اند حالا چه باید بکنند؟ آیا کوتاه آمدن از سوسیالیسم یا بربریت و بالا بردن پرچم بهبود کیفیت غذا برای جریان چپ عقب نشینی نیست؟

بعد از جریان ۱۶ آذر سال گذشته این قضیه چنین مطرح شد که اعتراضات دانشجویی باید با پرچم مطالبات صنفی به میدان بیایند تا بتوانند توده ای شوند. همان موقع ما معتقد بودیم جنبش و اعتراضاتی که با پرچم سوسیالیسم یا بربریت به میدان آمده این کار یک عقب نشینی برایش محسوب می شود. امروز هم همین را می گوییم. قضیه برعکس است. جنبشی که با پرچم سرخ و شعار آزادی برابری و سوسیالیسم به میدان آمده باید بتواند اعتراضات صنفی را به دنبال خود بکشاند و پرچم سوسیالیسم را به دستشان بدهد. چپ برای اینکه بتواند اوضاع را عوض کند باید بتواند جامعه را حول سیاست های خودش سازمان بدهد، باید بتواند در هر مرحله از مبارزه گام بعدی را نشان بدهد و جامعه را به دنبال خودش به آن جایی که می خواهد بکشاند. اگرقرار باشد چپ از شعار هایش کوتاه بیاید و به خاطر توده گیر شده دنباله روی اعتراضات باشد دیگر رهبری و به هدف رسیدن برایش بی معنا می شود.

به نظر من اصل قضیه این است که چپ رسمی یا همان جریان چپ در دانشگاه نتوانسته است سوسیالیسم را به عنوان مرهم هر دردی به توده دانشجو معرفی کند و پرچمش را به عنوان پرچم همه مطالبات انسانی و به حق به دست اعتراضات دانشجویی بدهد. برای مثال دانشجویی که مشکل خوابگاه دارد، دانشجویی که مشکل پائین بودن سطح آموزشی و رفاهی دارد، دانشجویی که با آپارتاید جنسی مشکل دارد و آن که  دوربین مدار بسته نمی خواهد و همه و همه باید به این نتیجه برسند که هیچ کدام از خواسته هاشان در جمهوری اسلامی شدنی نیست. جامعه سال هاست به این نتیجه رسیده ولی این که سوسیالیسم دوای همه درد هاست باید جا بیفتد. باید برایش کار کرد و این وظیفه کمونیست های کارگریست چرا که این دیدگاه کمونیسم کارگری ست که می خواهد جامعه را حول سوسیالیسم متحد کند و رهبری طبقه کارگر را بر کل اعتراضات اجتماعی تامین کند. اگر طبقه کارگر می تواند و باید کل جامعه را آزاد کند برای این کار باید کل جامعه را بسیج کند. باید کل جامعه را حول سیاست انسانی و متحد کننده اش متحد کند. این در دانشگاه  هم معنیش این ست که اعتراضات باید حول پرچم سوسیالیسم به عنوان دوای همه درد ها منسجم و متحد شوند.

این کار کمونیسم کارگریست که این را توضیح بدهد و جا بیندازد و بسیج کند و متحد کند، راه را نشان بدهد و کل جامعه را حول سوسیالیسم و افق و آرمان طبقه کارگر سازماندهی و متشکل کند. در دانشگاه هم این وظیفه هر فعال چپ و سوسیالیستی است که در این خط و جهت در همه اعتراضات و برای رسیدن به هر مطالبه ای پرچم سوسیالیسم را برافرازد و به توده دانشجو نشان بدهد که سوسیالیسم راهش است!